حزب جمهوری اسلامی اولین حزب شکل گرفته پس از انقلاب است که توسط تعدادی از فعالان انقلابی طبقه روحانیت شکل گرفت. موسسان و اعضای اصلی این حزب دارای بیشترین اثرگذاری و نفوذ در دوران انقلاب و پس از آن در عرصه سیاسی ایران بودند. طبقه روحانیت به دلیل تجربه مشروطه و دوران پس از آن متوجه شده بودند که فعالیت سیاسی بدون سازماندهی و فعالیت داخل چهارچوب های مشخص موفقیت آمیز نخواهد بود. به ویژه آنکه پیش از انقلاب و در فضای شکل گرفته پس از انقلاب فعالیت احزاب و گروه های سیاسی متعددی چون جبهه ملی، حزب توده، چریک های فدایی خلق، جنبش مسلمان مبارز و نهضت آزادی موجب ترغیب آنها برای ارائه آلترناتیوی برای این گروه ها شد.
در نتیجه شخصیت های موثر سیاسی در طبقه روحانیت چون “سیدمحمد حسینی بهشتی”، “سید عبدالکریم موسوی اردبیلی”، “علی اکبرهاشمی رفسنجانی” و “سیدعلی خامنه ای” تصمیم به تاسیس حزب مورد نظر خود گرفتند. آنها معتقد بودند برای گذار موفقیت آمیز از دوران حساس پس از انقلاب و استقرار نظام اسلامی، ایجاد یک تشکل و اتحاد نیروهای مومن به انقلاب ضروری است. به گفته شهید بهشتی ” هدف حزب جمهوری اسلامی بسیج نیروهای مومن به انقلاب اسلامی برای تحقق بخشیدن هرچه سریع تر و بهتر و گسترده تر به آرمان های انقلاب و سازمان دادن به آنها بود.”
مذاکره برای تشکیل حزب جمهوری اسلامی پیش از اعلام موجودیت رسمی حزب و حدودا در اواسط سال ۱۳۵۶ برای مبارزه با رژیم شاهنشاهی آغاز شده بود؛ اما موسسین حزب به دلیل فشارهای سیاسی و دستگیری های گسترده نتوانستند پیش از انقلاب حزب را تاسیس کنند. آنها در فاصله بین ۱۲ بهمن و بازگشت امام خمینی به ایران تا پیروزی انقلاب در تاریخ ۲۲ بهمن به تدوین مرامنامه و اساسنامه حزبی پرداختند و پس از جلب موافقت امام خمینی در تاریخ ۲۹ بهمن ۱۳۵۷، ۷ روز پس از پیروزی انقلاب، حزب جمهوری اسلامی طی بیانیه ای که توسط “سیدعلی خامنه ای” نوشته شد اعلام موجودیت کرد. گفته می شود امام خمینی به تشکیل حزب و تحزب خوشبین نبود و آن را مفسده می دانست. ایشان پس از مذاکره با سران حزب فقط به اعلام رضایت با تشکیل حزب بسنده کردند و هیچگاه رسما به تایید حزب جمهوری اسلامی نپرداختند.
نخستین جلسه شورای مرکزی حزب در تاریخ ۲۹ بهمن ۱۳۵۷ در کانون توحید تهران برگزار شد که به جز موسسان شامل ۲۵ تن از دیگر فعالان انقلاب از جمله “حسن آیت”، “اسدالله بادامچیان”، “عبدالله جاسبی”، “میرحسین موسوی”، “سیدمحمود کاشانی”، “مهدی عراقی” و “علی درخشان” بود. در این جلسه “سید محمد بهشتی” به عنوان اولین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی انتخاب شد. پس از او “محمدعلی باهنر” به دبیرکلی حزب برگزیده شد و در نهایت “سیدعلی خامنه ای” دبیرکل بعدی این حزب تا زمان انحلال بود. پس از آغاز به عضوگیری حزب، به سرعت بیش از دو میلیون نفر در کشور و چهارصد نفر در تهران به عضویت حزب در آمدند و تقاضا برای تاسیس شعب حزب در شهرستان ها نیز بالا گرفت.
حزب جمهوری اسلامی توانست به ویژه در ساختار سیاسی پس از انقلاب نقش اصلی را باز کند. چنانکه دبیرکل حزب “سید محمد بهشتی” با فرمان امام خمینی به ریاست دیوان عالی کشور(قوه قضاییه) منصوب شد و آنها در برگزاری همه پرسی ۱۲ فروردین ۱۳۵۸، تشکیل مجلس خبرگان رهبری، قانون اساسی و انتخابات مجلس شورای اسلامی بسیار فعال بودند. در اولین انتخابات ریاست جمهوری این حزب در مقابل “ابوالحسن بنی صدر” در آغاز “جلالالدین فارسی” را به عنوان کاندید معرفی کرد؛ اما پس از آنکه “جلالالدین فارسی” به علت تابعیت افغانستانی نتوانست در ادامه رقابت باقی بماند، حزب “حسن حبیبی” را جایگزین او کرد. پس از حضور بنی صدر در سمت ریاست جمهوری حزب جمهوری اسلامی از اصلی ترین مخالفان و منتقدان او بود. پس از سه سال از شکل گیری انقلاب حزب جمهوری توانست به هر سه قوه قضاییه، مجریه و مقننه دست یابد.
اهداف حزب جمهوری اسلامی:
اهداف اساسنامه حزب جمهوری اسلامی که شامل ۴۴ ماده و پنج تبصره بود، شامل موارد ذیل بود:
۱.بالا بردن آگاهی اسلامی و سیاسی مردم
۲. پاکسازی کشور از آثار استبداد و استعمار
۳. برقراری آزادی های سیاسی از قبیل آزادی بیان و قلم و آزادی اجتماعات
۴. تبدیل نظام فاسد اداری به سازمان اداری جدید که در آن ایمان، صداقت و لیاقت معیار تصدی هر شغلی باشد.
۵. تبدیل نظام آموزشی وارداتی استعماری به نظام اصیل و مستقل
۶. ریشه کن کردن نهادهای فساد و فحشا
۷. ریشه کن کردن فقر
۸. جلوگیری از سلطه اقتصادی بیگانگان و چپاول منابع طبیعی
۹.ایجاد ارتش با ایمان و مستقل
۱۰. تنظیم سیاست خارجی بر اساس اصول اسلامی تولی و تبری
انحلال حزب جمهوری اسلامی
حضور طیف گوناگون افراد با عقاید متفاوت و به ویژه دوگانگی دیدگاه های سیاسی، فقهی و اقتصادی در حزب جمهوری اسلامی به مرور باعث ایجاد اختلافات درونی در حزب شد. این تفاوت های فکری به ویژه پس از “سیدمحمد بهشتی” که نقش وحدت آفرین درا در حزب عهده دار بود شدت گرفت. به لحاظ دیدگاه های اقتصادی سه دسته در حزب شکل گرفت. یک جریان در حزب که به رهبری میرحسین موسوی اداره می شد؛ طرفدار اقتصاد دولتی بودند. جریان دیگر از بازاریان سنتی با مرکزیت جمعیت موتلفه اسلامی بود که مخالف دخالت دولت در اقتصاد، تعیین قیمت ها و کنترل صادرات و واردات بودند. در کنار این دو جریان اصلی گروه سومی نیز در حزب حضور داشتند که به لحاظ فکری در میانه قرار می گرفتند. علی اکبر ناطق نوری این دسته بندی را اینگونه توصیف می کند: ” یک گروه ماه بودیم یعنی من و آقای عسگر اولادی که با اینکه در دولت مهندس موسوی بودیم دیدگاهمان با ایشان مشترک نبود، گروه دیگر مهندس موسوی و سایر دوستان بودند و گروه سوم، آقایان فرزاد رهبری، میرمحمدی، محمدخان و میرسلیم که معروف به خط سه حزب بودند.” تعارض بین این جریان ها به ویژه در دومین مجلس شورای اسلامی و رای گیری برای انتخاب مجدد میرحسین موسوی به نخست وزیری شدت یافت. پس از مذاکرات و مناقشه ها، ۹۹ نفر از نمایندگان مجلس به مهندس موسوی رای مثبت ندادند که باعث ایجاد شکاف رسمی درون حزب و آغاز روند انحلال حزب شد. در نتیجه سران حزب با مشاهده شرایط شکل گرفته درباره ادامه کار حزب، تعطیلی آن و یا محدود کردن فعالیت های آن مردد شدند، چراکه به علت فضای سیاسی انحلال کلی حزب را صلاح نمی دانستند و از بین گزینه های موجود طی نامه ای از امام خمینی درباره تعطیلی حزب و نه انحلال آن درخواست مشورت کردند. با موافقت امام خمینی فعالیت های حزب جمهوری اسلامی در خردادماه ۱۳۶۶ تعطیل شد.