احزاب سیاسی ایران اگرچه در دوران مجلس دوم رشد و نمو پیدا کردند، اما نتوانستند بر طبق آنچه که از احزاب سیاسی به معنای اروپایی آن انتظار می رفت، عملکرد مفیدی در مجلس داشته باشند. رقابت و تنش در مجلس دوم از همان ابتدا شکل گرفت و مجلس به دو فراکسیون عمده “اصلاح طلب( دموکرات)” و “اعتدال” تقسیم شد. فضای رقابت بین این دو گروه مسالمت آمیز و حزبی نبود و با آشوب و کشمکش همراه بود چنانکه برای مثال بخش تندرو فرقه اصلاح طلب به رهبری حیدرخان عمو اوغلی که سازماندهی دموکرات ها از بیرون مجلس را به عهده داشت، حتی با تشکیل حزب به سبک اروپایی مخالف بود. بنابراین اگرچه گروه های محافظه کار و میانه رو با وجود اکثریت در مجلس تلاش کردند به روش های مسالمت آمیز و سازماندهی مانند احزاب غربی روی آورند، این تلاش ها با استقبال احزاب تندرو مواجه نشد و این احزاب بیشتر به کشمکش و تخریب یکدیگر گرایش داشتند تا آنجا که نهایتا در سال ۱۲۸۹ و سال های پس از آن دست به اعمال خشونت مسلحانه و ترور زدند. ترور آیتالله بهبهانی باعث شد بازار و روحانیت علنا به رویارویی با حزب دموکرات بپردازند و این موضوع باعث تخریب وجهه دموکرات ها بود به گونه ای که تقی زاده، چهره سرشناس این حزب مجبور به ترک ایران شد. همچنین انتقام خواهی اعتدالیون منجر به ترور میرزا محمدعلی خان تبریزی، خواهر زاده تقی زاده، و میرزا عبدالرزاق خان همدانی به دست مجاهدین معزالسلطان شد.
شکل گیری احزاب دیگر در سال های پس از مجلس دوم و کشمکش های آنان زمینه سازی برای کودتای رضاخان در سال های بعد بود. از انحلال مجلس دوم که به علت پذیرش اولتیماتوم روسیه توسط ناصر الملک، نایب السلطنه رخ داد تا اقدام تشکیل مجلس سوم حدود سه سال به طول انجامید. در این فاصله با وجود آن که کمیسیون عدلیه مجلس به ریاست سیدحسن مدرس همچنان فعال بود، به علت عدم وجود نظارت رسمی مجلس، دولت وقت زیر بار استقراض هایی با شرایط سنگین از دولت های انگلیس و روسیه رفت و امتیازهایی چون راه آهن کشور را به آنها سپرد. در این دوره فضای سیاسی کشور به گونه ای بود که کشورهای مختلف با همکاری سران ایلها منابع و منافع ایران را بین خود تقسیم می کردند و فعالان رادیکال سیاسی همچون تقی زاده، حیدر خان و رسول زاده در تبعید به سر می بردند. به بلوغ رسیدن احمدشاه قاجار، موجب برکناری دولت ناصر الملک و روی کار آمدن علاء السلطنه شد و در نتیجه انتخابات مجلس سوم در تاریخ ۱۳ آذر سال ۱۲۹۳ برگزار شد.
با وجود آنکه پس از یک دوره فترت، آغاز مجلس سوم موجب رونق فعالیت احزاب و مطبوعات شد، این مجلس نیز محلی برای کشمکش بین دو گروه دموکرات ها و اعتدالیون بود؛ با این تفاوت که در این دوره دموکرات ها اعضای بیشتری نسبت به اعتدالیون در مجلس داشتند. با وجود تلاش های دولت ناصرالملک برای حذف دموکرات ها از عرصه سیاسی کشور، آنها توانستند در مجلس سوم نقش پررنگی ایفا کنند. در مقابل، اعتدالیون در مجلس سوم به دو دسته “آزادیخواه” و “روحانیون” تقسیم شدند که علت انشعاب آنها به دلیل دیدگاه متفاوت آنها درباره جنگ جهانی بود. روحانیون مجلس به رهبری سیدحسن مدرس که نگران افزایش فضای سوسیالیستی مجلس بودند، یک فراکسیون انحصاری به نام “هیئت علمیه” شکل دادند و حساب خود را از نخبگان عرف گرای مجلس جدا کردند. اهداف مورد نظر فراکسیون هیئت علمیه شامل مواردی چون حمایت از فقرا، حفظ شریعت، هماهنگی قوانین با مقتضیات مملکت و مخالفت با قوانین بیگانه با اسلام، بویژه اصلاح قانون عدلیه و لایحه قانون جزا بود. در مقاطعی از دوران مجلس سوم بین دموکرات ها و هیئت علمیه اختلافات عقیدتی قابل توجهی پیش آمد که به علت تعداد بیشتر نمایندگان دموکرات در مجلس، پیروزی با آنها بود. ترکیب نمایندگان مجلس سوم از این قرار بود: ۳۱ نفر عضو حزب دموکرات، ۲۹ نفر عضو حزب اعتدال، ۱۴ نفر عضو هیئت علمیه و ۲۰ نفر نماینده مستقل که به دموکرات ها ائتلاف داشتند.
از آنجا که مجلس سوم در جنگ جهانی اول شروع به کار کرد، دسته بندی دیگری در بین نمایندگان هوادار متفقین و هوادار متحدین شکل گرفت و دموکرات ها و اکثر اعتدالیون مجلس طرفدار متحدین بودند. در نتیجه کشمکش بین احزاب در مجلس سوم و ضعف عملکرد نمایندگان در سال های جنگ جهانی اول، راه برای دخالت کشورهای خارجی در ایران فراهم شد. پیشروی قوای روس در ایران به ویژه در سال ۱۲۹۴ هجری شمسی موجب مهاجرت جمعی از نمایندگان به قم و تشکیل کمیته ملی شد. بنابراین جلسه روز ۲۳ آبان ۱۲۹۴ مجلس سوم در پی حضور اکثر نمایندگان در قم تعطیل شد و مجلس سوم شورای ملی نیز همچون دو مجلس قبلی در مدت کوتاهی منحل شد. در نتیجه پس از گذشت مدتی و در پی نابسامانی های بسیار از جمله انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ توسط وثوق الدوله و تسلط آشکار انگلیس بر ایران، در نهایت کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ توسط رضا خان شکل گرفت. پس از کودتای رضا خان، حدود ۲۰۰ نفر از افراد سرشناس احزاب و نمایندگان مجلس دستگیر شدند و رضا خان به عنوان وزیر جنگ کار خود را آغاز کرد. هرج و مرج در بین احزاب و انشعاب در حزب دموکرات( تشکیلات دموکرات غیر تشکیلی) موجب تاخیر در انتخابات مجلس چهارم شد؛ به گونه ای که بین مجلس سوم و مجلس چهارم ۶ سال وقفه ایجاد شد. از جمله گروه های سیاسی مهم شکل گرفته در این فاصله، تشکیل شاخه ایالتی فرقه دموکرات در تبریز به رهبری شیخ محمد خیابانی بود. خواسته های عمده فرقه دموکرات آذربایجان اجرای اصلاحات دموکراتیک مانند تقسیم اراضی، تعیین حاکم مورد قبول و اعتماد مردم آذربایجان، تشکیل فوری مجلس شورای ملی در تهران و تاسیس انجمن های ایلتی مطرح در قانون اساسی بود. به جز فرقه دموکرات آذربایجان، سوسیال دموکرات های کهنه کار هوادار بلشویسم نیز در باکو گرد آمدند و فرقه “عدالت” را تشکیل دادند. افراد عضو این فرقه همگی روشنفکران ایرانی آدربایجانی بودند که با بلشویکهای روسی همکاری نزدیک داشتند.
مجلس چهارم در تاریخ اول مردادماه ۱۳۰۰ با تشکیل کابینه قوام السلطنه و دولت جدید همراه شد و بخشی از نمایندگان حزب دموکرات تشکیلی و اعتدالیون و سیاستمداران جوانی مانند تیمور و فیروز وارد مجلس شدند. در نتیجه ائتلافی که بین دمکرات ها مانند سلیمان میرزا اسکندری و اعتدالیون قدیم مانند محمد طباطبایی( فرزند سید محمدصادق طباطبایی، روحانی رهبر مشروطه) شکل گرفت، حزب جدیدی در مجلس چهارم به نام حزب “سوسیالیست” ایجاد شد که تقریبا جایگزین حزب دموکرات سابق بود. این حزب که توانست جوانان متجدد نماینده مجلس را نیز به خود جذب کند، به رهبری سلیمان میرزا اسکندری(نتیجه عباس میرزا قاجار)، سیدمحمدرضا مساوات و قاسم خان صور( مدیر مجله صوراسرافیل و برادرزاده صوراسرافیل) ایجاد شد و مرامنامه آن علاوه بر پایبندی به مسلک کمونیسم روسیه، طرفدار تغییر سیستم و انقراض سلسله قاجار و همچنین پشتیبان سیاست های رضاخان و حامی اساسی او در راه به دست آوردن سلطنت در آن دوران بود. با وجود آنکه فعالیت های حزب سوسیالیست در تهران متمرکز بود آنها برای تبدیل شدن از یک انجمن پارلمانی به حزب فراگیر ملی، در شماری از شهرهای دیگر ایران از جمله رشت، قزوین، انزلی، تبریز، مشهد، کرمان و کرمانشاه نیز شاخه های حزبی تاسیس کردند. برنامه ها و افکار اصلی این حزب حول محورهایی چون ایجاد جامعهای برابر در آینده، ملی کردن ابزار تولید از جمله کشاورزی، طرحهای آبیاری برای کمک به کشاورزان، تقویت حکومت مرکزی و تشکیل انجمنهای ایالتی با تأمین عدالت برای کلیه مردم بدون توجه به نژاد و ملیت، آزادی بیان، اندیشه، نشر و اجتماع، حق راه انداختن اتحادیه و اعتصاب، انتخابات آزاد، عمومی، مخفی و مستقیم آموزش دبستانی اجباری برای همه کودکان، استفاده از زبان مادری در دبستانها، حق تحصیل زنان، ممنوعیت کار کودکان، ساعات کاری روزانه هشت ساعته، پرداخت حقوق برای روزهای جمعه، طرحهای دولتی برای از بین بردن بیکاری در شهر و روستا، می چرخید. فرقه “کمونیست” گروه فعال دیگر در آن دوران بود که با سوسیالیست ها ائتلاف و همکاری نزدیک داشت. بیشتر اعضای این فرقه از آذری ها و ارمنی ها بودند و این فرقه بیشتر در بین کارگران شهری نفوذ داشت.
در مقابل سوسیالیست ها و کمونیست ها، دموکرات هایی که عضو حزب سوسیالیست نبودند به همراه برخی اعتدالی های قدیم که نسبت به طرفداری از انگلیسی ها و روسها به دیده تردید می نگریستند، فراکسیون اکثریت مجلس به نام “اصلاح طلبان” را به وجود آوردند که افراد مطرحی چون سیدحسن مدرس، ملک الشعرای بهار، میرزاهاشم آشتیانی، تیمورتاش و نصرت الدوله فیروز درآن حضور داشتند. البته این ائتلاف سیاسی در مجلس چهارم به دلیل آنکه از سازماندهی و مسلک محکمی برخوردار نبود، چندان پایدار و متحد نبود. اکثریت اصلاح طلبان مجلس گرایش چندانی به تشکیل سازمانی حزب گونه در مقابل حزب سوسیالیست نداشتند؛ چرا که با توجه به عملکرد احزاب در گذشته و همچنین بحران سازی و آشوب طلبی حزب سوسیالیست در مجلس چهارم، افکار عمومی در آن زمان به حرکت ها و رفتارهای مسلکی و حزبی روی خوش نشان نمی داد و مردم بیشتر طرفدار رجال سیاسی اصلاح طلب بودند. بنابراین مجلس چهارم مجلس حضور نمایندگان مطرحی مانند مدرس بود و عدم سازماندهی حزبی و منسجم و وابسته بودن این مجلس به شخصیت های سیاسی تا گروه های سیاسی، باعث شد تشتت و درگیری ها در مجلس چهارم به مراتب بیشتر از مجلس سوم باشد. چنانکه ائتلاف اصلاح طلبان مجلس چهارم که با هدف قانومند ساختن کشور و اجرای اصول مشروطه ایجاد شده بود بعدها با حمایت نصرت الدوله و تیمورتاش از رضا خان فروپاشید. این مسائل باعث قدرت و نفوذ بیشتر رضاخان و نظامیان در سیاست ایران شد، چنانکه در انتخابات مجلس پنجم به جز تهران که اصلاح طلبان و دموکرات ها همچنان صاحب رای بودند، در شهرهای دیگر وزارت جنگ نفوذ و تاثیر قابل توجهی بر نتایج انتخابات داشت.
بین مجلس چهارم و مجلس پنجم ۹ ماه فاصله ایجاد شد که یکی از علت های آن تلاش رضا خان برای تثبیت بیشتر قدرت خود پیش از شکل گیری مجلس جدید بود. ازجمه اینکه او تلاش داشت با براندازی دولت قوام، رییس دولتی مورد اعتماد خود(مستوفی الممالک) را جایگزین کند. در نتیجه تلاش های رضاخان و حامیان او، نمایندگان راه یافته از شهرهای مختلف به مجلس پنجم حزبی با نام حزب “تجدد” تشکیل دادند که تحت نفوذ رضاخان بود و اکثریت مجلس را شامل می شد. این حزب عموما شامل اصلاح طلبان جوان و جوانان تحصیل کرده در اروپا بود که پیش از آن طرفدار حزب دموکرات بودند. موسسان حزب تجدد علی اکبر داور، عبدالحسین تیمورتاش و سیدمحمد تدین بودند. عقیده های بنیادی این حزب شامل مواردی چون جدایی دین از سیاست، ایجاد ارتش قوی، سیستم اداری کارآمد، پایان دادن به امتیازات اقتصادی، صنعتی کردن ایران، جایگزین کردن سرمایه داخلی به جای سرمایه خارجی، تبدیل عشایر به کشاورز، پیشرفت نظام مالیات بر درآمد، ایجاد تسهیلات آموزش همگانی از جمله برای زنان، ایجاد امکانات برای شکوفایی استعدادها، و ترویج زبان فارسی در سراسر ایران به جای زبانهای محلی بود. مخالفت و پافشاری مدرس باعث عدم نتیجه دهی خیز رضا خان برای کسب ریاست جمهوری بود، بنابراین رضا خان از در مسالمت با مدرس وارد مذاکره شد و از او خواست که با نخست وزیری وی موافقت کند. در پی موافقت مدرس، مجلس شورای ملی طی ماده واحده ای فرماندهی کل قوا را به رضاخان واگذار کرد. پس از آن او به تثبیت و گسترش نفوذ و قدرت خود پرداخت چنانکه برای مثال در دیدار با روحانیت و مراجع با نفوذ آن زمان به آنها در ازای حمایت از سلطنت او وعده اجرای اصل دوم متمم قانون اساسی یعنی نظارت علما بر مصوبات مجلس را داد. در نتیجه فعالیت های رضاخان، مجلس پنجم کاملا تبدیل به مجلسی شده بود که اقدامات و امور مورد نظر رضاخان را به تصویب می رساند و تعداد نمایندگان مخالف وضع موجود نیز بسیار تقلیل یافته بود. چنین شرایطی در نهایت در تاریخ ۹ آبان ماه ۱۳۰۴ خورشیدی موجب خلع احمدشاه قاجار از سلطنت شد و در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ مجلس موسسان به سلطنت رضاخان رای داد. آغاز سلطنت رضاشاه مساوی با تعطیلی تدریجی احزاب و فعالیت های حزبی بود.