عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی موثر بر کنش سیاسی مردم به ویژه در امر مشارکت در انتخابات موضوع مهمی است که در سال های اخیر نظر بسیاری از تحلیلگران کشور را به خود جلب کرده است. در این میان آنچه که تعیین کننده به نظر می رسد الگوهای متعدد مشارکت و رفتارهای انتخاباتی متفاوت در حوزه های انتخاباتی است؛ که به کمک آنها ارائه چشم انداز واضحی از آنچه که در انتخابات ایران می گذرد آسان تر خواهد بود. نشست “چشم انداز یازدهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی” به منظور آشنایی بیشتر با چنین الگوهایی توسط “پژوهشکده سیاست پژوهی و مطالعات راهبردی حکمت” برگزار شد. دکتر حامد سروری، معاون پژوهشی پژوهشکده چشم انداز و آینده پژوهی و هوشنگ شیخی، پژوهشگر پژوهشکده سیاست پژوهی و مطالعات راهبردی حکمت مهمانان این نشست بودند تا تجربیات و ایده های پژوهشی خود را با حاضران به اشتراک بگذارند.
حوزه های انتخاباتی ایران؛ مدل های رقابتی پیچیده و تودر تو
دکتر حامد سروری سخن خود را با تاکید بر لزوم چندوجهی دیدن پدیده انتخابات آغاز کرد: “اولین نکته ای که من می خواهم به آن اشاره کنم این است که در بررسی و ارائه راه حل درباره یک پدیده مانند انتخابات باید از زوایای مختلف و ابعاد مختلف مثلا از چشم انداز رشته های مختلف مثل فلسفه، ریاضی، آمار، علوم اجتماعی، علوم سیاسی استفاده کرد. حضور کارگروه هایی با تخصص های مختلف در حوزه بررسی انتخابات و بهره مندی از روش های گوناگون پژوهشی در ارائه تحلیل دقیق بسیار موثر است.
نکته دیگر این است که برای درک درست از انتخابات در ایران نباید از مدل های انتخاباتی کشورهای دیگر استفاده کرد. مثلا استفاده از مدل ماسکوییتا که مدل انتخاباتی معتبر و موفق ریاست جمهوری آمریکا است، برای انتخابات ریاست جمهوری ایران نمی تواند سودمند عمل کند. چراکه سیستم انتخاباتی و نظام سیاسی دو کشور کاملا با یکدیگر متمایز است. علاوه بر این حتی نباید برای انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات مجلس ایران نیز از یک مدل تحلیلی استفاده کرد؛ زیرا تاثیر و تاثر کنش سیاسی و جامعه در دو انتخابات تفاوت دارد.
مثلا حوزه هایی انتخاباتی در کشور هستند که در انتخابات های ریاست جمهوری گذشته ۷۰ درصد به اقای رییسی یا ۸۰ درصد به احمدی نژاد رای دادند در حالی که ۵ دوره است که نماینده اصلاح طلب به مجلس می فرستند. در مقابل حوزه ای هست که مثلا سال ۸۸ هفتاد درصد به میرحسین موسوی رای دادند، ولی سه چهار دوره است که نمایند آنها در مجلس اصول گرا است. هر حوزه انتخابیه مختصات و ویژگی های خاص و مدل تحلیل خود را دارد؛ به عبارت دیگر هر حوزه انتخابیه یک موجود زنده مستقل است که دارای قواعد مخصوصی است.
مدل رقابت در هر یک از حوزه های انتخاباتی متفاوت است و بر اساس بررسی ها ۲۸ مدل رقابت در کشور وجود دارد. مدل رقابت بومی و غیربومی یا اصیل و غیر اصیل، مدل رقابت مرکز و پیرامون، مدل رقابت جناحی، مدل رقابت کامل و مدل رقابت شهرستان ها از نمونه این ۲۸ مدل رقابت هستند. در تهران و شهرهای بزرگ معمولا مدل رقابتی جناحی است. مدل رقابت کامل فردمحور است بدین معنی که رقابت انتخاباتی بین افراد است و مردم به فرد رای می دهند. مدل رقابتی شهرستان ها نیز مدل بسیار مهمی است که درآن این موضوع اهمیت دارد که در یک حوزه انتخاباتی کدام شهرستان ها با هم ائتلاف کنند. در چنین حوزه ای این موضوع که چه نامزدی رای می آورد را باید در روندی پیچیده و ماتریسی تحلیل کرد
مدل رقابت از نسبت بین بافت اجتماعی و کنش سیاسی استخراج می شود. مذهب، قومیت، طایفه، شهرنشینی و روستا نشینی و اقتصاد یک ماتریس را شکل می دهند که مدل های رقابت از آنها استخراج می شود. وقتی چنین بررسی هایی بر روی انتخابات در ایران انجام می دهیم و مدل های گوناگون را تحلیل می کنیم، می بینیم اگر به دنبال تدوین یا اصلاح قانون انتخابات باشیم، باید این موارد را در نظر بگیریم.
بنابراین باید توجه کنیم که تغییر ناگهانی سیستم انتخاباتیِ کنونی که در کشور ریشه کرده است به سیستم استانی مشکلات قابل توجهی به بار می آورد. برای تغییر قاعده سیاسی باید به بافت اجتماعی کشور اهمیت داد و برای اصلاح نظام انتخاباتی اول باید دید که راه اصلاح کجاست، اینکه آیا اولویت در چنین امری اصلاح قانون انتخابات است یا اولویت را به امور دیگر داد؟ مثلا اگر در فلان حوزه مردم به نماینده ای رای می دهند که به انها وعده اموری مانند آسفالت کردن خیابان ها را می دهد، ایراد این موضوع از مردم نیست. چراکه آنها به جز نماینده دست آویز دیگری برای طرح مطالبات اولیه خود ندارند.
قانون انتخابات یک کشور باید با کلیت نظام سیاسی آن هماهنگ باشد. وقتی در یک سیستم سیاسی هیچ مسئولی به مردم روستاها و طوایف پاسخگو نیست و استانداران و فرمانداران معمولا بیشتر از آنکه به مردم پاسخگو باشند به رییس جمهور و وزیر کشور پاسخگو اند؛ طبعا طرح مطالبات اولیه مردم از طریق نماینده مجلس انجام می گیرد. بنابراین آنچه که در آغاز باید مورد نظر قرار بگیرد، پیش نیازهای تغییر قاعده سیاسی است.”
سروری در ادامه صحبت هایش نمونه های دیگری از شاخص های موثر بر نتیجه انتخابات را ارائه داد:”علاوه بر مدل رقابتی شاخص های دیگری در در رفتار انتخاباتی مردم قابل توجه است. یکی از این شاخص ها مدل رای دهی است. مثلا مدل اول رای دهی مدلی است که مردم یک حوزه انتخاباتی علاقه دارند که در هر دوره نامزد خود را تغییر دهند که این موضوع می تواند به دلایل مختلفی چون نارضایتی و مشکلات باشد. رای دهی در بعضی حوزه های دیگر زیگزاگی است، برای مثال مردم دو دوره به یک نماینده و سه دوره به یک نماینده دیگر رای می دهند. مدل سوم حوزه هایی است که معمولا تا جایی که ممکن است به یک فرد ثابت رای می دهند.
شاخص دیگر مداخله پذیری و پیش بینی پذیری است و رابطه این دو معمولا برعکس است. بدین معنی که وقتی نتیجه یک حوزه انتخاباتی پیش بینی پذیر تر باشد، امکان مداخله در نتیجه انتخابات کمتر است. اثر پذیری از موج ملی شاخص دیگری است بدین معنی که یک حوزه انتخاباتی چه میزان از موج ملی ایجاد شده اثر می پذیرد. مثلا حوزه های تک نماینده معمولا از موج ملی تاثیر نمی گیرند مگر موج قوی ای در شرایط خاصی مثل انتخابات مجلس ششم شکل بگیرد.
در جمع بندی باید بگویم که برای بررسی پدیده هایی مانند انتخابات باید به موضوع حمله کنیم و خودمان را درگیر و منحصر به آنچه که از گذشته درباره یک موضوع گفته شده است نکنیم و در طراحی سازه های حل مسئله با شجاعت و جسارت بتوانیم ابداع کنیم و خلاقیت به خرج دهیم.”
گذار از گفتمان محوری به نظام مسائل محوری
در بخش دوم نشست هوشنگ شیخی از دو ابربحران در فضای سیاسی ایران گفت:” در آسیب شناسی مشارکت سیاسی ما به دو نوع ابر بحران رسیده ایم که روند موجود را تغییر می دهند و دو روند در کشور ایجاد می کنند. درست است که ۲۸ مدل انتخاباتی مطرح شده توسط آقای دکتر سروری در کشور وجود دارد؛ اما این دو ابر بحران باعث کمرنگ تر شدن اهمیت و تاثیرگیری چنین مدل های انتخاباتی ای است.
دو ابربحران مذکور بحران توزیع و بحران شناسایی اند. بحران اول بحران شناسایی است که در نتیجه شرایطی ایجاد می شود که طی آن گروه های هویتی مختلف مانند زنان، نسل ها و گروه های هویتی مورد شناسایی قرار نگرفته اند. در حال حاضر در اثر آسیب های نظام های انتخاباتی بخشی از جمعیت کشور مورد توجه قرار نگرفته اند و این جمعیت مورد غفلت واقع شده در حال شکل گیری یک روند هستند. مثلا دامن زدن به روند قوم گرایی در کشور را شاهد هستیم؛ که این موضوع در مشارکت سیاسی و روند انتخاباتی به طور خاص خود را نشان می دهد. این روند قومی مختص شهرها و مناطق خاصی نیست و در حال حاضر شهرهای مدرن مانند تهران را نیز تحت تاثیر قرار داده است.
بحران دوم بحران توزیع است که در اثر آن شورش حاشیه علیه متن، لاغر شدن طبقه متوسط و پیوستن طبقه متوسط ضعیف شده به حاشیه موجب گسترش اعتراض ها و تغییر در روند رفتار انتخاباتی است. مثلا حذف بخشی از نامزدهای یک جناح یا گروه قومیتی طی ۴۰ سال در فرآیند نظام اکثریتی باعث انباشته شدن نارضایتی شده است. چنین گروه هایی حتی اگر رای بدهند هم رای اثباتی نمی دهند، بلکه رای سلبی می دهند تا گروه یا قومیت دیگر پیروز انتخابات نشود و این باعث حضور نماینده های ضعیف در مجلس شده است.
بنابراین با وجود چنین شرایطی گروه های سیاسی باید حداقل در لیست های انتخاباتی ظرفیت های منطقه ای و ناحیه ای را در نظر بگیرند و مدل لیست بندی صرف بر اساس سهمیه بندی اشخاص ذی نفوذ سیاسی را تغییر و به حاشیه نیز اجازه حضور در لیست ها را بدهند. مثلا در تهران گروه های قومیتی هستند که در نتیجه انتخابات موثر اند و باید در ارائه لیست تهران به آنها توجه شود.
شیخی در ادامه با ارایه پیشنهاد “الگوی همانندی” به لیست های موجود که بدون در نظر گرفتن دال های انضمامی شکل گرفته اند انتقاد کرد:” الگوی پیشنهادی از نظر من برای وضع موجود الگوی همانندی است که بر اساس آن باید زنان، شکاف های نسلی و هویتی مورد نظر قرار بگیرند. یعنی مثلا زنی که در لیست انتخاباتی قرار می گیرد نباید مردانه اندیش تر از مردان باشد. زن نماینده مجلس باید با زنان همانندی داشته باشد و زنان را نمایندگی کند.
علاوه بر آن مثلا باید در نظر بگیریم در شرایطی هستیم که مثلا طرحی به مجلس ارائه شده است که تهران به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شود با این توجیه که این دو منطقه به لحاظ بافت و هویت قومی با یکدیگر متفاوت اند. در چنین شرایطی لیست های انتخاباتی هنوز در همان مدل های قدیمی اصول گرایی اصلاح طلبی گیر کرده اند. درست است که شاید لیست بندی غیرجناحی نوعی عقب گرد سیاسی محسوب شود؛ اما این واقعیت کشور، جامعه و شهر ما است. اگر این مسائل مورد توجه قرار نگیرد، لیست های تعیین شده لیست های موفقی نیستند.
ما باید از دال های انتزاعی تحلیل گفتمانی جلو تر برویم و دال های انضمامی با توجه به حوزه های مختلف انتخاباتی را برجسته کنیم؛ چراکه دو ابربحران توزیع و شناسایی دیگر چندان از دال های گفتمانی اثر نمی پذیرند و مشارکت پایین نیز نتیجه شرایط موجود است و کسانی که در انتخابات مشارکت نمی کنند، ناراضیان از جناح های سیاسی و اشخاص سیاسی و شرایط موجود هستند.”
پرسش و پاسخ
بخش سوم نشست بخش پرسش و پاسخ حاضرین در جلسه بود و سوال های گوناگونی از طرف آنها مطرح شد:
با توجه به عواملی که ذکر کردید، به نظر شما بحث اقتصاد چقدر در رای دهی و خروجی انتخابات موثر است؟
سروری: در نظام وعده ها و مطالبات، اقتصاد و نوع معیشت مردم بر کنش انتخاباتی آنها اثر دارد. برای مثال هرچه نوع و سبک معیشت مردم مردن تر باشد و به سمت صنعت و خدمات برود، مدل رای دهی آنها مدرن تر مانند مدل های جناحی و کامل است.
اما نکته مهمی که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که اقتصاد و معیشت در هر حوزه ای به صورت متفاوت بر کنش سیاسی اثر گذار است. چنانکه مسائل معیشتی در استان های مختلف تفاوت دارد و شاخص فقر در شهر های مختلف و مناطق و حاشیه ها متفاوت است. مثلا در گذشته نمونه ای هایی را مشاهده کرده ایم که در مناطقی که کشاورزی نوع اصلی معیشت بوده است، خشکسالی بر رای دهی و کنش سیاسی مردم موثر بوده است.
نظر شما درباره میزان مشارکت در این انتخابات چیست؟
سروری: به احتمال زیاد مشارکت در این دوره به ویژه در شهرهای بزرگ کاهش خواهد یافت. اما به طور کلی الگوی مشارکت در همه انتخابات ها به سبکی است که معمولا هرچه شهرها مدرن تر باشند، میزان مشارکت مردم در انتخابات کمتر است. مشارکت در شهرهای کوچک معمولا به صورت خط صاف و در درصد بالایی ثابت است. مردم در این مناطق با وجود آنکه ممکن است نماینده خود را در هر دوره تغییر دهند ولی از میزان مشارکت آنها کاسته نمی شود. البته باید بگویم که بر اساس نظرسنجی جدید صدا و سیما این موضوع هم تغییر کوچکی کرده است.
جماعت “۱۱۱عدالت خواهان” را چطور در مجلس آینده می بینید؟ با توجه به اینکه آنها بیشتر روی دال های انضمامی مثل حوزه مسکن، شفافیت و مالیات تاکید دارند، آنها را کجای پازل انتخابات می بینید؟ آیا می توانند اقلیت موثری در مجلس باشند؟
شیخی: درست است که عدالت خواهان کسانی هستند که شعارهای مربوط به بحران توزیع را مطرح می کنند، اما مسئله این است که چقدر گروه های متاثر از این بحران را را نمایندگی می کنند و چقدر با آنها همانندی دارند. مهم نیست که آنها خودشان را داخل جناح اصول گرا یا اصلاح طلب نمی بینند، بلکه مهم است جامعه آنها را در قالب چه جناحی می بیند. مردم عموما عدالتخواهان را عضو جریان انقلابی می داند و در این جناح نیز آنها عموما در طیف فکری رادیکالیسم قرار می گیرند. من در حال حاضر آنها را آلترناتیوی جدی نمی دانم، اما در آینده ممکن است موثر باشند.
لیست ها در حال حاضر و در انتخابات پیش رو در حوزه انتخاباتی تهران چقدر موثر خواهند بود؟
شیخی: در تهران لیست ها موثرند و فعلا رقابت در حال حاضر بین چند لیست از جمله اصلاحات، پایداری، شانا و عدالت خواهان است که البته همین لیست ها وضعیتشان فعلا در هاله ای از ابهام است.
سروری: مشکل مردم در تهران مبحث شناخت نامزدهای انتخاباتی است، به همین دلیل مردم لیستی رای می دهند. به نظر من در این دوره لیست خاصی شاخص نخواهد بود و نتیجه تهران نتیجه ترکیبی از لیست ها خواهد بود و البته بعضی از مستقلین هم ممکن است این دوره رای بیاورند.
با توجه به اینکه در حال حاضر در روند بازاریابی سیاسی گروه ها و جمعیت های مختلف، ویژگی های آنها و عوامل موثر بر کنش سیاسی آنها در حال شناسایی هستند؛ چه الگویی به نظر شما برای بررسی انتخابات از الان به بعد می تواند مورد تجویز قرار گیرد؟
در بازاریابی سیاسی باید دوگانه ای تحت عنوان حوزه های متاثر از موج ملی و غیرمتاثر از موج ملی در نظر گرفته شوند و این دوگانه دو مدل استراتژی متفاوت دارند. استراتژی حوزه های غیر متاثر معمولا اقتضایی است و استراتژی حوزه های متاثر از حوزه ملی وابسته به برنامه های طراحی شده در در موج ملی است. در کنار این ها آنچه که اقای دکتر به عنوان گروه هایی که مورد غفلت قرار گرفته شده اند، هم نقش خاص خود را بازی می کنند و اینگونه شکاف ها و گسل ها در عین اینکه از نظر من ابربحران نیستند، مهم و تاثیرگذارند.